احمدعلی رستگاران                                             

یکی از اصطلاحاتی که اخیراً توسط کسانی مورد استفاده قرار گرفته یا می گیرد،هویت طلبی یا هویت خواهی است!اینکه چنان اصطلاحی در اساس می تواند درست باشد یا نه ؟یک موضوع،کسانی که مورد استفاده اش قرار داده و می دهند،متوجه آنچه می گویند هستند یا نه؟موضوع دیگر،اینکه اصطلاح مذکور اصطلاحی خلق الساعه است،یا پیشینه کاربردی دارد؟مقوله دیگر،و بالاخره اینکه چنان اصطلاحی صورت تغییر شکل یافته اصطلاح یا اصطلاحاتی است که پیش از این بکاربرده می شده،و رسیدن به اهدافی را در ظرف زمانی ویژه ای دنبال می کرده و به لحاظ دگرگونی شرایط زمانی و اجتماعی و سیاسی ،در حال حاضر استفاده از آن بی معنی بنظر می رسد،یا استفاده کننده احتمالی را در گروه بندی های سیاسی و اجتماعی طبقه بندی می کند،و برای پرهیز از قرار گرفتن در چنان طبقه بندی هایی تغییر یافته است،موضوع آخرین.البته و ناگزیر و بلحاظ گستردگی مطلب باید آن را در حد حوصله خواننده و گنجایش نشریه مورد توجه قرار داد.با این پیش نوشتار ببینیم هویت مقوله ای است خواستنی و طلبیدنی ،یا واقعیتی است موجود؟بهتر است برای درک درستی از مطلب رجوعی به واژه و معنی آن داشته باشیم.

هویت دارای یک معنی لغوی و یک معنی اصطلاحی است.هویت در معنی لغوی از لفظ (هو) گرفته شده که اشاره به غایب است.و در معنی اصطلاحی عبارت است از" تشخص" و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است.تشخص به معنای جدا و ممتاز شدن و معین گردیدن است و اصطلاحاً عبارت است از آنچه بدان چیزی از غیر خود ممتاز شود .چنانکه چیز دیگر در آن چیز مشارک آن نباشد. (برای توضیح بیشتر به جلدهای 5 و 15 لغت نامه دهخدا چاپ دانشگاه تهران مراجعه فرمائید) با اندک دقتی در چنان تعریفی،می توان دریافت،هویت واقعیتی است موجود،یا می تواند واقعیتی موجود باشد . و چیزی نیست که آنرا بخواهیم یا بطلبیم. بعلاوه می توان در یافت اگر چه جانداران و غیر آنها بگونه پیوسته و و بی توقفی همواره در حال دگرگونی هستند و جز جزء اجزای تشکیل دهنده آنها،پیوسته دگرگون شده و وضعیتی دیگر می یابند،ولیکن در نگاهی کلی و از باب آنچه در باره اش می نویسیم، و بصورت دقیق تر و من باب نمونه در مورد بحث ،انسانها،باعتبار مبدا و تاریخ ، فرهنگ،آداب - رسوم ، حضور در موقعیت جغرافیایی ویژه،دارای هویت های گوناگونی هستند و به همان اعتبار هم طبقه بندی شده،از انسانهای دیگر ساکن در کره زمین باز شناخته می شوند.با این اوصاف روشن است، هویت به معنای تشخص و ممتاز یا متفاوت بودن،واقعیت موجودی است،که اعتبار خود را از آنچه در بالا نوشتیم ،یعنی مبداء تاریخی زمان،مکان و مشترکات می گیرد.با این پیش گفتار ،ببینیم هویت خواهان چه می گویند و منظورشان از هویت طلبی چیست؟

در محدوده جغرافیایی کشور ما ایران که پیشینه و قدمت تاریخی شناخته شده چند هزار ساله ای دارد، تیره ها و اقوام گوناگونی زندگی کرده و می کنند،که با وجود تفاوت هایی در شیوه زندگی و زبان و آداب و رسوم همگی بی استثنا ایرانی شناخته شده و می شوند، و دارای هویت ملی روشنی هستند. بعبارت دیگر هنگامی که از ایران یا ایرانی گفتگو می شود،باعتبار تاریخ –تمدن- فرهنگ و به خلاصه همه مشترکات چند هزار ساله مردمان ساکن در این سرزمین ،متوجه هویتی می شویم که ایرانی را از غیر ایرانی متمایز کرده و می کند.این همان هویت ملی ایرانیان است.بنا بر این همه آنچه که مردم ساکن در این سرزمین ،طی سده ها و هزاره ها و فارغ از تفاوتهای زبانی و آداب و رسوم به آن باور داشته ،با آن زیسته،در راه نگهداری آن کوشیده اند، شالوده هویت ملی ما را تشکیل می دهد .نمونه بدست بدهیم ،جشن هایی همانند جشن نوروز یا چهارشنبه سوری ،شب یلدا،سفره هفت سین که بدون استثنا در سر تا سر این کشور ،توسط تمامی ملت،منصرف از اینکه به کدام زبان مادری گفتگو می کنند،یا چگونه می اندیشند،چه باور مذهبی دارند یا ندارند.به یک سان مورد اعتقاد و عمل و گرامیداشت است، جزئی از هویتی است که هویت ملی ایرانی نامیده می شود.

این گونه جشن ها ،ایرانی را از غیر ایرانی متمایز می کند.اسطوره هایی چون رستم و اسفندیار ،جزئی از هویتی را تشکیل می دهد که به آن هویت ملی می گوییم.

تمامی ایرانیان در برگزاری مراسم مذکور،یا باور داشتن به آن،در هر جای ایران و با هر زبان و تعلق به هر قوم و تیره ای توافق و مشارکت دارند.اینها مجموعا هویت ایرانی را می سازند.این در حالی است که همان ایرانیان در درون کشور،دارای اختلافات و وجوه افتراقی در مذهب،دین و نگرش های گوناگون هستند.از این جهت روشن است که چنان مقولاتی خارج از دایره ،شمول هویت ملی واقع می شوند،و نمی توان- بر خلاف تصور برخی اهل مطالعه-آنها را جزئی از هویت ملی بشمار آورد.بطور کلی اشتراک در خطوطی همانند تاریخ،تمدن،آداب و رسوم و فرهنگ،ادبیات کهن،شاعران،نویسندگان،بزرگان و مفاخری چون کوروش،داریوش،در عرصه حکومت و جهان داری،و فردوسی،حافظ،سعدی،مولوی و امثالهم در عرصه فرهنگ و ادبیات،جزئی از هویت ملی ایرانی هستند،یا مشخصه ایرانی از غیر ایرانی. می توان در معنای عام واژه ،مذهب یا دین را هم جزئی از هویت تلقی کرد.چون آنهم بلحاظ تشخیص و تمایزیکی از دیگری هویت است.اما هویت در معنای خاص واژه عبارت است از نژاد،تاریخ، تمدن،فرهنگ و آداب و رسوم،این دو مورد اخیر با مذهب و دین اشتباه نشود،چه آداب و رسوم هم در معنایی که از مذهب به معنای روش و راه و دین به معنای آئین و بایدها و نبایدها سراغ داریم،یا میدانیم،می توانند آداب و رسوم زندگی باشند. با این تفاوت که آداب و رسوم مورد عمل مردم،کاملا این جهانی هستند-اگرچه در برخی موارد محتمل است از نگاهی ماوراء این جهان ناشی شده باشند.اما مقصود قاعده است نه استثنا.لیکن ادیان و مذاهب از منظر متافیزیک و ماوراءالطبیعه به موضوعات می نگرند و روابطی دو جانبه میان شخص و مبدا وجودی هستند.بنا بر این دین نمی تواند بخشی از هویت ملی باشد.چنانچه در ایران اکثریت قریب به اتفاق ساکنان در قلمرو آن هویت ایرانی دارند، یعنی دارای اشتراکاتی هستند که در مجموع آنها را از دیگر انسانها مشخص می کند.اماهمان ساکنان دارای ادیان و مذاهب و مسلک های متفاوتی هستند.از این جهت مذهب و دین از دایره شمول هویت ملی ایرانی بکلی خارج است.همان ایرانیان ، دارای وجوه اشتراکی که برشمرده شد،و مجموعاً هویت آنها را تشکیل می دهد،از جنبه دینی و مذهبی با انسانهای دیگری که هیچ کدام از مشخصه های هویت ایرانی را ندارند،دارای اشتراک هستند.و این انسانهای دیگر خارج از قلمرو ایران زندگی می کنند،و اگرچه با ایرانیان (اکثریت قریب به اتفاق) در موضوع دین ،دارای مشترکات هستند،اما از منظر ملی و تاریخی،کاملا جدا و بعضاً دشمنان تاریخی یکدیگرند.مثلاً ایرانیان با اعراب ،در دین یکی ،یا مشترک هستند.لیکن دارای هویت ملی بکلی متفاوتی هستند.مطلب اخیر هرچند کمی به درازا کشید و محتمل است ،خواننده گرامی را خسته کرده باشد،لیکن بنظر نگارنده ،ضرورتی در تحلیل آن بوده است.اینک می رسیم به علت وجودی این مطلب،و پرسشی که عنوان آن را تشکیل می دهد.

در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق مردم این سرزمین دارای هویت روشن ایرانی و فارغ از زبانهای گوناگون و تیره های متفاوت،دارای مشترکاتی هستندکه هویت آنها را تشکیل می دهد،گفتگوی برخی، در زمینه هویت طلبی،یا هویت خواهی ،به چه معناست؟

هویت که موجود است ،و چیزی نیست که آن را بخواهیم.

پس می توان فهمید،وقتی کسانی صحبت از هویت خواهی می کنند،بجای اینکه از هویت،که در معنای حقیقی واژه مشترکات مردم این سرزمین است،حرف بزنند،در حقیقت در پی یافتن  وجوه افتراق و تمایز و اختلاف و یا ساختن چنان وجوهی به منظور بهره برداری های حزبی-گروهی-سیاسی یا به سفارش این و آن دولت بیگانه هستند،لیکن چون نمی توانند مقصود خود را صریح بیان کنند،تلاش می کنند در قالب چنان اصطلاحاتی مصادره به مطلوب کنند و اهداف خود را پیش ببرندو این جان مایه کار است.

پیش از این و در تمامی دورانی که عنصر چپ در این کشور شناخته شده، و به طور مشخص آن را در قالب توده ای و اعوان و انصارش دیده ایم ، این عنصر نگاهش همواره متوجه خارج از ایران بوده و کعبه آمال و آرزوهای خویش رادر بیرون از کشور جستجو می کرده،آنچه البته هیچگاه به آن باور نداشته اند هویت ایرانی بوده و تلاش برای استهزا و تحریف تاریخ و ادبیات این کشور که شالوده هویت ملت ایران را تشکیل می دهد،یکی از عمده ترین سمت گیری های آنها به منظور از خود بیگانه کردن این ملت و آنچه در آن ماموریت داشته اند،سرسپردگی بی چون و چرا به بیگانگان و تلاش برای اجرای اهداف برادر بزرگتر!و در این جهت با توسل به دست آویز جهان شمول !هدف وسیله را توجیه می کند!از هیچ گونه تلاشی در جهت خیانت به این کشور و ملت فروگذار نبوده اند ،توجه دارید!مقصود رهبران حزبی هستند و نه نیروهای پایین دست که غافل از آلت فعل و ابزار بودن ،به تصور خود آرمانهائی بشر دوستانه را پی می گرفتند،بهرحال این حضرات که بوی ناخوشایند ناشی از حضور چند دهه ای شان ،در این کشور ،هنوز هم مشام آزادگان ،آزادی خواهان و ایران دوستان و ایرانیان را می آزارد،برای پیگیری اهداف برادر بزرگتر روسی!و نیل به آن، گفتگو از "خلق ها" و حقوق آنها        می کردند،و کمتر کسی نمیدانست که هدف نهایتاً تلاش برای تکه پاره کردن ایرانیان به نفع اربابان است.

و این روزگار که کمونیسم آقایان همچون بادکنکی ترکیده است،باقی مانده های حضرات واژه های مورد استفاده را تغییر داده اند،و این بار از مبارزات هویت خواهانه یا هویت طلبانه!سخن می گویند!اما چنان دگرگونی  در استفاده از واژه ها و اصطلاحات نباید ملت ما را دچار اشتباه در شناخت شخصیت واقعی این گویندگان کند،چه هم سردمداران فکری این حضرات، اهدافی ضد ایرانی و ضد ملی و تجزیه طلبانه آنهم به نفع اربابان روسی را پی می گرفتند.و هم این آقایان مشابه آن اهداف را دانسته، یا ندانسته ،و خواسته یا ناخواسته پی می گیرند.

بقول حضرت حافظ شیراز:

 

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد              

                                                  بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه

                                                 زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

                                                شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

 

5مهر 1386 شماره 1007روزنامه زمان