احمدعلی رستگاران                                                        

پس از اصلاحات درخشانی که در همه سطوح تیم پرسپولیس صورت گرفت، و نتایج آن را از هفته چهارم به بعد مسابقات فوتبال دسته برتر شاهد هستیم، و چون اصلاحات دیگری باقی نمانده بود،رهبر اصلاحاتیان! فرمودند، به پرسپولیس نگوئید، پرسپولیس! بگویید پیروزی و برای اینکه مبادا معاندان و مخالفان حضرت ایشان و دیگر اصلاحاتیان و جناح مقابل آنها، به ایجاد شبهه یا شبهات در مورد میزان علایق و تمایلات آنها به پاسداشت تاریخ و فرهنگ و تمدن این ملت بپردازند،هرچند طرح بحث گفتگوی تمدن ها، خود حکایت از توجه حضرتشان، به موضوع تمدن ها داشت و طبیعی بود که این توجه به ویژه سمت و سوی تمدن ایرانی داشته باشد، اضافه فرموده اند(( پرسپولیس)) نامی یونانی است، و بهتر است از واژه ((پیروزی)) استفاده کنیم.بسیار نیکو و پسندیده است،و باید تلاش کنیم تا آنجا که ممکن است زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی را پاس بداریم.اما در عین حال و به ناگزیر پرسش هایی به ذهن متبادر می شود، و اولین آن اینکه مشکل اساسی ما فقط همین علاقه میلیونها ایرانی به نام ((پرسپولیس)) است؟ یا در پس زمینه چنین افاضاتی نیات دیگری نهفته است؟چون قرار است به بحث ورزشی بپردازیم، که علت اساسی نگارش این مطلب است،خواننده گرامی را که خود متوجه مطالب و موضوعات است، اشارتی می دهیم به اینکه ، اگر کسانی دغدغه خاطر پاسداشت فرهنگ و ادب و تمدن ایرانی را داشته باشند، زمینه هایی الی ماشاالله برای پرداختن به آنها وجود دارد، چنانکه نوبت به ورود به موضوعات ورزشی نخواهد رسید. لیکن اینکه توصیه کنند، نگویید پرسپولیس، بگویید پیروزی! حرفی است که اگر نیت از آن را تلاش در جهت پاسداشت فرهنگ ایرانی تلقی کنیم، هیچ گونه توجیهی نخواهد داشت.چه روشن است نام و عنوان پرسپولیس در میان ایرانیان بار معنایی بسیار روشن و ویژه ای داردو هرگاه آن را به زبان می آوریم، به طور خود به خودی، تاریخ، فرهنگ و تمدن درخشان چند هزار   ساله ای که یادگار نیاکان است، به ذهن متبادر خواهد شد.لیکن در استفاده از واژه پیروزی، که امری اعتباری را به ذهن متبادر خواهد کرد،شما نه تاریخ، نه تمدن، نه فرهنگ و نه هیچ چیز دیگری نخواهید یافت،حداکثر آن است که در ترکیب با کلمات دیگری معنایی بیابد و خود به تنهایی واژه ای است که راهی به جایی نخواهد برد.

البته و بلافاصله پس از اینکه حضرتشان اظهار ((پیروزی)) فرمودند، نشریاتی از طیف  نان به نرخ روز خور، و یا نشریات وابسته به جناح به اصطلاح مقابل اصلاحات، با خشنودی بسیار به تکرار این افاضه به نقل از ایشان پرداختند، که این نشریات البته ظاهری ورزشی دارند و باطنی غیر ورزشی، همچنان که می توان دید. چون این حرف مطلبی ورزشی نبوده، که تیتر یک و بزرگ روزنامه ای ورزشی را تشکیل دهد، که مدعی است اولین روزنامه تخصصی فوتبال در ایران است.هرچند این روزنامه ((تخصص)) را با ((تخصیص)) اشتباه گرفته باشد، یا اساساً آن را نفهمیده باشد، که البته این دومی به صواب نزدیک تر است.چه ((تخصص)) به معنای داشتن مهارت در امری است، و تخصیص به هیچ وجه به معنای داشتن مهارت نیست، بلکه اختصاص دادن صفحات روزنامه، به امری خاص یا با نگاه به موضوع خاص است و این روزنامه همانی است، که از آغاز ادعای اصلاحات در پرسپولیس، زیر علم مدعیان اصلاحات سینه زده و مدیر مسئول خود را صاحب منصبی در فوتبال می بیند؛ جدای از اینکه همین صاحب منصب، خود مدیریت باشگاهی را عهده دار است ، باید گفت بر نشریات وابسته به جناح اقتدار یا راست حرجی نیست، که تکلیف خود را روشن کرده اند، یا تکلیفشان روشن است و مردم ایران با سبک و سیاق کار آنها، ولو ادعای قلم زنی ورزشی باشد، آشنا هستند و آنها نشان داده اند، هیچ گونه دلبستگی به تاریخ ، تمدن ، و به فرهنگ دیرینه این ملت ندارند.داستان این حضرات نان به نرخ روز خور،  بی اختیار آدمی را به یاد حکایت مولانا عبید زاکانی می اندازد. و هر چند دقیقاً منطبق با مورد نباشد، اما مفهوماً و مدلولاًهمان است. می گوید  (( سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد ، گفت بادنجان طعامیست خوش، ندیمی در مدح بادنجان، فصلی پرداخت. چون سیر شد، گفت بادنجان سخت مضر چیزی است.ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد.سلطان گفت ای مردک ! نه این زمان مدحش می گفتی؟ گفت: من ندیم توام نه ندیم بادنجان، مرا چیزی می باید گفت که تورا خوش آید نه بادنجان را ! ))

بپردازیم باصلاحات و مدعیان آن که این بار بوی آزار دهنده اش ، ورزش و تیم پر هوادار پرسپولیس را رنج می دهد.نگارنده در مطلبی که قریب به چهار ماه پیش تحت عنوان: طوفان اصلاحات در پرسپولیس! ، نوشت : هم به قدر استطاعت و توانایی خویش به مصداق:"آب دریا را اگر نتوان کشید،هم به قدر تشنگی باید چشید" کوشش کرد، تا نشان دهد، چگونه مدعیان اصلاحات، که  ناتوانی آنها را در همه زمینه های ادعایی، و طردشان توسط ملت ایران را در انتخابات شوراها شنیدیم و دیدیم و شاهد بودیم، از اصلاحات ادعایی مانده، و از اقتدار و حاکمیت رانده، و در عین حال نمک گیر پست و مقام و منصب و مزایای آن شده، و دل کندن از آن برایشان دشوار بود و هست، در اندیشه افتادند، که تیم محبوب پرسپولیس را در اختیار گیرند، و یکی از علل اساسی و اصلی آن، نیروی بالقوه بزرگی بود و هست، که این تیم پشت سر خود دارد و آن میلیونها هوادار در سرتاسر کشورند، که عاشقانه تیم پرسپولیس را می خواهند و فریاد می زنند و ناگفته نباید گذاشت، هرچند پیش لز این و طی دو دهه گذشته عده ای تلاش کردند، تا نام ساختگی پیروزی را به آن تحمیل کنند، و این نام را در بوقهای رسمی و غیر رسمی خود فریاد زدند، و می زنند، لیکن نه تنها با اقبال هواداران روبرو نشدند، که با واکنش منفی مردم روبرو گردید ند ، به هر حال پیداست چنین نیروی عظیمی قابلیت تبدیل به چه ابزار کارامدی مثلاً در انتخابات را خواهد داشت، و پیش از آنان این سیاست بازان، بویژه گونه اصلاحی آن، کارامدی این نیرو را دریافته و تجربه کرده بودند ، به یاد می آورید در اولین دوره انتخابات شوراها در تهران، امیر عابدینی مدیرعامل وقت پرسپولیس، یکی از داوطلبان عضویت بود ، به اشاره علی پروین سرمربی محبوب وقت تیم، بسیاری از هواداران ضمن شرکت در انتخابات، به وی رای داده و موجبات ((پیروزی)) اش را فراهم آوردند، ظاهراً عنایت به چنان تجربه ای، خام طمعان مدعی اصلاحات را به اندیشه استفاده از این نیرو انداخت.در نتیجه در اقدامی هماهنگ و به ادعای اصلاحات، شروع به انتصاب هیئت مدیره ای همه کاره، در همه زمینه ها، و البته هیچ کاره در ورزش، از خویش و انجام اقداماتی به منظور حذف تدریجی پروین مرد محبوب هواداران نمودند.در این اقدامات همانطور که در مطلب طوفان اصلاحات... هم اشاره شد، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و صاحبان بالاترین مناصب ورزشی، که همه در طیف مدعی اصلاح قرار دارند، حضور داشتند و از هر جنبه ای برای حمله به تیم، یا در واقع مربی آن استفاده می کردند .روزی مسئول روابط عمومی فدراسیون فوتبالشان، با گستاخی و بی فرهنگی میگفت از این به بعد باید نام ((بی فرهنگی)) ، به ابتدای نام پرسپولیس افزوده شود، و به این وسیله در حقیقت به میلیونها هوادار تیم اهانت می کرد، و روز دیگر مدیر عاملش،  که اکنون با شعار یکپارچه هواداران به در پیش گرفتن ((حیا)) ، و رها کردن تیم ، فراخوانده می شود ،بازیکنان را ((لمپن)) نامید، و از آن سوی، نمایندگان مجلس اش، ضرورت اصلاحات و انجام آن تحت هر شرایطی(بخوانید ضرورت برکناری علی پروین)را اصرار داشتند.سر خواننده را به درد نیاوریم ،مطلب را به پایان می بریم و تکرار می کنیم، اگر حسن نیتی در چنین اظهاراتی هست، که امیدواریم باشد، بسیار زمینه ها وجود دارد، که باید ادب و فرهنگ ما از آن پیراسته گردد، چندان که نوبت به ورزش و نام پرسپولیس، که همان تخت جمشید و نماد تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی است نخواهد رسید، به ویژه پیراستن فرهنگ ما، از بسیاری ناخالصی ها که توسط بسیاری از همین مدعیان اصلاحات، و جناح مقابل آنها، که تظاهری به تقابل با یکدیگر دارند، به آن تحمیل شده است.

                گفت شیخا ورد خوب آورده ای                    لیک سوراخ دعا گم کرده ای

و بالاخره اینکه به مردم ایران و علایق ورزشی آنها چه کار دارید؟ چرا نمی روید کشک اصلاحات را بسایید و کره تان را از آب اصلاحات بگیرید؟چرا متعرض مردم ایران و علایق ورزشی آنها می شوید؟به واژه پیروزی علاقه دارید،خوب،در زمینه های ادعایی دیگر که توفیقی نداشته اید، تشریف ببرید، تیمی با این نام بسازید و همه امکاناتتان رابه آن تزریق کنید و اگر می توانید کاری مثبت انجام دهید و بگذارید مردم در ضلال مبین پرسپولیس خویش بمانند.

 

شنبه17 آبان1382 شماره 76 روزنامه زمان